جدول جو
جدول جو

معنی لق لق کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لق لق کردن(سَ کَ دَ)
جنبانی چیزی استوار چون میخ و دندان و غیره در جای خود با آواز، آواز تخم مرغ ضایع و تباه گاه جنبانیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ تَ شُ دَ)
با زدن چیزی به چیز دیگر صدا وآواز برآوردن، در اصطلاح مردم مشهد و اهالی بعضی از شهرستانها و روستاهای خراسان، عیش و عشرت و شادی و خوشی کردن، چنانکه گویند: دیشب رفتیم وچق چق کردیم. یا آنکه گویند: بیا برویم چق چق کنیم
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ نِ زَ)
با یکپای جه جهان رفتن. حجل. یکپای برداشته جستن مردم. تعتاب. عتبان. با یکپای جهان جهان رفتن. برجستن در رفتن بیک پای. دویدن بر یک پای. جستن و فرو جستن در طی مسافتی
لغت نامه دهخدا
(سُمْ بُ دَ دَ)
در انجام دادن امری به عمد این دست آن دست کردن، لک و لک کردن. کاهلی کردن. و رجوع به لک و لک کردن شود
لغت نامه دهخدا
(غُ بَ مَ دَ)
با آوازی نه بلند و نه کوتاه زاری کردن طفل و درخواستن چیزی را. (یادداشت مؤلف). بهانه گیری کردن. زرزر کردن. نحسی کردن. ننگی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذق ذق کردن
تصویر ذق ذق کردن
سوزش کردن جراحت. زغ زغ کردن سوزش بریده ریش یا زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چق چق کردن
تصویر چق چق کردن
صدا و آواز بر آوردن، شادی و خوشی و عیش و عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک لک کردن
تصویر لک لک کردن
لکه های متعدد ایجاد کردن، کاری را عمدا بتانی انجام دادن مماطله
فرهنگ لغت هوشیار
یک پارا در هوا نگهداشتن و با پای دیگر راه رفتن: با مرحوم پدرش و جمعی دیگر که آنان را نمی شناخت در صحن حرم امام رضا لی لی میکرد
فرهنگ لغت هوشیار
با آوازی نه بلند و نه کوتاه زاری کردن طفل و درخواست چیزی کردن، بهانه گیری کردن، نحسی و زر زر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وق وق کردن
تصویر وق وق کردن
نادرست نویس وغ وغ کردن نوفیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هق هق کردن
تصویر هق هق کردن
براثرشدت گریه به سکسکه افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذق ذق کردن
تصویر ذق ذق کردن
((ذُ. ذُ. کَ دَ))
سوزش کردن جراحت
فرهنگ فارسی معین